قصه های شب و کاراکتر آقای زمانی

ساخت وبلاگ
امشب خیلی کار داشتم اما بچه ها نمی خوابیدند. برایشان قصه گفتم. از چند شب پیش سری دوم قصه های سندباد را شروع کرده ام. حالا سندباد سوار کشتی شده و با دوستانش علاءالدین و علی بابا و شلغم از مسقط به سمت کراچی راه افتاده. یک پرنده نامه ای برایشان آورد که باید به چابهار بروند و ... هدف ازسری دوم قصه، آشنایی بچه ها با جغرافیای منطقه و دریا و ماهی هاست. سفر ازبندر بصره شروع شد، به بحرین رفتند و صید مروارید را تماشا کردند به جزیره ابوموسی رفتند و با دزدها جنگیدند و میگو خوردند، به جزیزه قشم رفتند و از آنجا به جزیره زیبای هرمز رفتند. باد لمیر وزید و توفان شد، به مسقط رفتند و مسقطی خوردند! و ...سری اول داستان سندباد در بیابان می گذشت. علاءالدین آرزو داشت تا زنده است مکه را زیارت کند به همین خاطر از مسیر کوتاه تری که پر خطر بود راه افتادند و هر شب اتفاقی شگفت انگیز برایشان رخ داد. دخترکم، مریم، حالا که از برکت مجازی شدن کلاسها تایپ کردن را یاد گرفته دارد داستان سری اول را تایپ می کند و علی که هنوز خواندن و نوشتن بلد نیست تصویرگری می کند. کاش روزی این داستان ها را اینجا هم بنویسم.از خوبی ها ای این ایام تلخ این است که زمان بیشتری با بچه ها می گذرانیم و زندگی می کنیم.دلم گرفته بود. می خواستم بنویسم که سبک شوم اما قلم مرا به کجاها برد! + نوشته شده در  دوشنبه نوزدهم آبان ۱۳۹۹ساعت 14:7&nbsp توسط آن سفر کرده  |  قصه های شب و کاراکتر آقای زمانی...ادامه مطلب
ما را در سایت قصه های شب و کاراکتر آقای زمانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : beheshtedel بازدید : 82 تاريخ : يکشنبه 12 تير 1401 ساعت: 7:35

آخرین روز سال و به تعبیری آخرین روز قرن چهاردهم است. بیش از یک سال است که جهان درگیر کروناست، ویروس منحوسیکه همه چیز ما را عوض کرده و صدها هزارنفر را به کام مرگ برده (تا این لحظه دو میلیون و هفتصد هزار نفر). من نمی خواهم از قرنی که گذشت بنویسم قرنی که چهار دهه از آن را زندگی کرده ام و سه دهه از آن را به خوبی درک کرده ام. این کار، مجال بیشتر و مطالعات گسترده تری لازم دارد. اما اگر نگاهی گذرا و شتابزده داشته باشم، شاید انقلاب، جنگ و تحریم، سه کلمه مهم این چهار دهه باشند. در این قرن دو بار  رژیم حاکم بر ایران عوض شد، پیشرفت و مدرن شدن در ایران شروع شد. آموزش مدرن و دانشگاه در ایران شکل گرفت، ایران از کشاورزی به سمت صنعت حرکت کرد. نفت اقتصاد ایران را تسخیر کرد. ارتش و نیروی نظامی متحول شد. دنیای مجازی در کنار دنیای حقیقی شکل گرفت و رفته رفته از آن پیشی گرفت. جمعیت ایران 8 برابر شد. امید به زندگی 2 برابر شد. زندگی شهری بر زندگی روستایی چیره شد و ...روزها و سالهای دشوار در این قرن کم نبوده. بلاها و جنگ ها، شورش ها و سرکوب ها، قحطی ها و گرانی ها، رکود و بیکاری، اعتیاد و خیانت، فقر و فساد و ... در این قرن، دامن این خاک را آلوده کرده است. دست کم امروز که وارد قرنی جدید می شویم اوضاع اقتصادی مردم اصلا خوب نیست. عمده مردم نسبت به سال قبل فقیرتر شده اند، سفره ها کوچک تر شده و قدرت خرید مردم کاهش یافته. دخالت های خارجی و ضعف حکومت داخلی در این قرن کم نبوده. در این قرن منطقه ما روی آرامش ندیده. نه همسایه مقتدری هست و نه متحد وفاداری. امپراطوری عثمانی و اتحاد جماهیر شوری در این قرن از هم گسیختند و جغرافیای سیاسی منطقه بارها عو قصه های شب و کاراکتر آقای زمانی...ادامه مطلب
ما را در سایت قصه های شب و کاراکتر آقای زمانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : beheshtedel بازدید : 76 تاريخ : يکشنبه 12 تير 1401 ساعت: 7:35

جوجه ها از تخم بیرون آمدند، مادرشان به آنها غذا داد، بزرگ‌ شدند، پرواز کردند و رفتند. چرخه‌ی حیات ادامه دارد چه ما باشیم، چه نباشیم. حتی اگر یک‌ مشت دانه هم نپاشیم، باز طبیعت راه خودش را می‌رود.اما، ما هستیم و انتخابهایمان. یک روز دیدیم پرنده مادر له له می‌زند. آشیانه آنها رو به جنوب بود و تیغ آفتاب تیرماه  بی‌رحمانه بر آنان فرود می‌آمد. با مقوا یک سایه بان ساختیم برای پرنده‌ها. موقع نصب سایه‌بان روی میله‌های محافظ پنجره، من می‌ترسیدم که پرنده مادر فرار کند و تخم ها را رها کند. همین‌طور هم شد. پرنده مادر فرار کرد. بچه ها گریه کردند. مریم ۱۰۰ صلوات نذر کرد و علی ۲۰ هزار تومان از پول‌هایش را که مادر برگردد. ۲۰ دقیقه بعد مادر آمد. بچه‌ها از شادی فریاد کشیدند. بعد، هر وقت می‌دیدیم سایه روی پرنده مادر افتاده و دیگر دهانش به سرعت باز و بسته نمی‌شود خوشحال می‌شدیم که کار خوبی کرده‌ایم.بدون سایه بان ما هم طبیعت کار خودش را می‌کرد اما، ما هستیم و انتخاب‌هایمان. قصه های شب و کاراکتر آقای زمانی...ادامه مطلب
ما را در سایت قصه های شب و کاراکتر آقای زمانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : beheshtedel بازدید : 62 تاريخ : يکشنبه 12 تير 1401 ساعت: 7:35

روزگاری که ساکن سرزمین برف بودم به این ایام سال که می رسیدیم یعنی آخرین روزهای اسفند، همه دچار دلتنگی عجیبی می شدیم. این حال و هوا به قدری بین دوستان خارج از کشور فراگیر بود که به آن سندروم دلتنگی آخر قصه های شب و کاراکتر آقای زمانی...ادامه مطلب
ما را در سایت قصه های شب و کاراکتر آقای زمانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : beheshtedel بازدید : 101 تاريخ : دوشنبه 18 فروردين 1399 ساعت: 21:21

امشب فیلم گنج های سیرا مادره  The Treasure of the Sierra Madre محصول سال ۱۹۴۸ را دیدم. روز چهلم قرنطینه کارمان به دیدن فیلم های سیاه و سفید هفتاد سال قبل رسیده!از شوخی گذشته، فیلم بسیار معروفی است که قصه های شب و کاراکتر آقای زمانی...ادامه مطلب
ما را در سایت قصه های شب و کاراکتر آقای زمانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : beheshtedel بازدید : 93 تاريخ : دوشنبه 18 فروردين 1399 ساعت: 21:21

سال 2005 بود. یک سال می شد که به کانادا آمده بودم. استادم پیشنهاد داد به شرکتی مشاوره بدهم. پیشنهاد جذابی بود. زمینه کاری شرکت در ادامه کارهای کارشناسی ارشد من در دانشگاه شریف بود که بسیار به آن علاقه قصه های شب و کاراکتر آقای زمانی...ادامه مطلب
ما را در سایت قصه های شب و کاراکتر آقای زمانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : beheshtedel بازدید : 89 تاريخ : دوشنبه 5 اسفند 1398 ساعت: 15:51

مجنون این دیارم مفتون این اهالیلطفی به من ندارند خوبان این حوالیدر قاب‌ها اسیرند، تصویرهای صامتدر حسرت عبورند، این کوچه‌های خالیاز شهر ما سفر کرد، روزی که خواب بودیمخونگرمی جنوبی، سرسبزی شمالیاز یاد ب قصه های شب و کاراکتر آقای زمانی...ادامه مطلب
ما را در سایت قصه های شب و کاراکتر آقای زمانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : beheshtedel بازدید : 100 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 8:04

دانشگاه این هفته تعطیل است. همگی آمدیم به شیراز. نه لپ تاپ با خودم آوردم نه کیف و کتاب. می‌خواستم دور باشم از کار و فکر و خیال‌. چند ماهی است مسوولیتی پذیرفته‌ام و کارم دو برابر شده. روز اول بیشتر است قصه های شب و کاراکتر آقای زمانی...ادامه مطلب
ما را در سایت قصه های شب و کاراکتر آقای زمانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : beheshtedel بازدید : 96 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 8:04

دیشب با علی و همسرم رفتیم جلسه دکتر انصاری. مریم، شیراز پیش پدر و مادر بزرگش مانده و لذت عالم را می‌برد.با دکتر انصاری در تورنتو آشنا شدم. یک سال، ماه مبارک به کانادا آمد و یکی از بهترین ماه‌ها را تجر قصه های شب و کاراکتر آقای زمانی...ادامه مطلب
ما را در سایت قصه های شب و کاراکتر آقای زمانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : beheshtedel بازدید : 85 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 8:04

فردا دهمین ترم تدریس من در دانشگاه شریف شروع می شود. خوبی شغل ما این است که سالی دو بار متولد می شویم. یک بار مهر، یک بار بهمن. چند روز گذشته اولین دانشجوهای دکترای من دفاع کردند: محمد حسین و مهدی. هر قصه های شب و کاراکتر آقای زمانی...ادامه مطلب
ما را در سایت قصه های شب و کاراکتر آقای زمانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : beheshtedel بازدید : 90 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 8:04